شب نویس

شب نویس

می نگارم خط به خط از تاریک شب های خانه ام ایران
شب نویس

شب نویس

می نگارم خط به خط از تاریک شب های خانه ام ایران

مردم ایران به دوران انتقام خصوصی باز می گردند

این روزها هر آنکه خواستار بیان قسمتی از رذایل اخلاقی مردمان کشور است خلاصه به نوعی اول و آخر آن را به هر روشی که شده است ربط می دهد به هشت ساله آقای احمدی نژاد، من هم نه از سر تقلیدی کورکورانه بلکه با نگاهی واقع گرایانه بخشی از این رذایل اخلاقی را به این هشت ساله ربط می دهم و حتی پا را فراتر می گذارم و بااطمینان خاطر بیان خواهم داشت که در تعدادی از آن ها دقیقاً شخص رئیس جمهور مسئول است اما آنچه که در این متن می خواهم به آن بپردازم از آن دست رفتارهایی می باشد که نه شخص رئیس جمهور بلکه فضایی که از آمدن او و نوع رفتار دیگر متصدیان امور چه آن هایی که در دولت فعال بودند و چه آن هایی که در دیگر مراکز قدرت فعال بودند مسئول آن می باشند و آن رذیلت اخلاقی تندخویی و خشونت مردمان است.

 


 اتفاقات پیش آمده در این هشت ساله و خصوصاً چهار ساله دوم دکتر احمدی نژاد را باید در چند دوره بازشناسی نمود که به زعم من این دوره ها منقسم خواهند بود به:

1. دوره دو ساله ابتدایی پس از انتخابات: در این دوره که نارضایتی ها در قالب اعتراض به نتایج انتخابات بروز نمود.این اعتراضات بنا بر دلایلی که از هر دو سوی طیف منبعث می شد از حالت اعتراضات مسالمت آمیز خیابانی به سوی اعتراضات خشونت آمیز خیابانی حرکت کرد.

طبعاً در میانه این اعتراضات خشونت آمیز درگیری هایی میان قسمتی از مردم که هیچ قصدی بر مبنای براندازی و فتنه انگیزی نداشتند با نیروهای تامین کننده امنیت کشور روی داد از سوی دیگر این اعتراضات و درگیری ها با ورود نیروهای لباس شخصی موسوم به خودجوش مردمی موجب ایجاد شکاف بیشتری میان طیف موسوم به راست و چپ شد تا آنجا که این بحث ها تا داخل خانه ها کشانیده شد و  موجب نوعی جدایی در میان مردم عادی و نگاه سیاسی مردم به یکدیگر شد.

این جدایی مردم از یکدیگر نه تنها ضربه ای به اتحاد ملت بود بلکه همین دلخوری ها و ناراحتی ها گاه موجب جدایی هایی در میان بستگان یا دوستان نزدیک شد که به قطع این دو دسته در شرایط خاص موجبات کاهش فشار بر یکدیگر را فراهم می کردند.

از سوی دیگر نه تنها مردم مسکن هایی از جنس خود را از دست دادند بلکه این بحث های فرسایشی سیاسی آن هم برای همه مردم که بسیاری از آن ها جز درگیری های سیاسی درگیری های مهم تری را داشتند موجب ناراحتی و حتی نوعی ضعف عصبی و بی حوصلگی شد.

2. دوره فشارهای اقتصادی: شاید نتوان با قطعیت کامل دوره ای زمانی برای این قسمت بیان داشت اما به نظر من این دوره در دو ساله دوم ظاهر شد زیرا در دو ساله ابتدایی دوره دوم محمود احمدی نژاد به خاطر همان درگیری هایی که ذکر شد هم مردم نوع درگیری دیگری داشتند و هم مسئولین کشور سعی می کردند بر برخی از مشکلات اقتصادی و فرهنگی سرپوش بگذارند اما با فروکش کردن اعتراضات خیابانی کم کم مشکلات درونی مسئولین به مرحله ظهور در آمد و دولت مورد سوال قرار گرفت از سوی دیگر به خاطر خروج احمدی نژاد از مسیری که پیشتر اکثر حامیانش به آن دلیل از او حمایت کرده بودند و ایجاد جریان موسوم به انحرافی این اشتباهات بیشتر نمایان شد.

از  دیگر سوی، تحریم ها و فشارهای بین المللی در این دوره دو ساله شدت بیشتری گرفت، طبعاً این فشارهای اقتصادی بر تمام اقشار مردم تاثیر گذاشت و کج حلقی ها و ناراحتی ها را نیز تشدید کرد حتی به طور دقیق تر اگر بنگریم این فشار بر عده ای از آن دسته افرادی که به احمدی نژاد نیز رای داده بودند علاوه بر نوعی فشار مادی مشمول یک دل مشغولی معنوی نیز می شد زیرا گاه حتی اگر بروز نمی دادند اما خود را مقصر در اتفاقات پیش آمده می دانستند.

با توجه به تمام این علت هایی که ذکر شد حس تندخویی مردم افزایش یافته است که این درگیری ها در شهرهای بزرگ به راحتی مشهود است و می بینیم که عده ای از مردم سر ساده ترین مسائل به مانند سوار شدن بر یک تاکسی یا تصادفی بسیار ساده و حتی بعضاً بدون هیچ خسارت جانی و مالی ساعت ها با هم درگیری لفظی و فیزیکی می کنند یا حتی گاه به مانند انسان های اولیه قرار مدارهایی برای زمان و مکان یک جدال گروهی تنظیم می کنند.

ناگفته نماند بخش عظیمی از  این بازگشت تاریخی مردم ایران که همیشه به فرهنگ مداری، صلح جویی  و قانون مندی در تاریخ شهره بوده اند به روند بوروکراسی اداری سازمان های قضایی کشور باز می گردد، سازمان هایی که متاسفانه امروز روندپیگیری پرونده ها در آن گاه به کندی پیش می رود و هم چنین از سوی دیگر همان گونه که در ذیل بحث دو ساله اول گفته شد دل خوری مردم از مامورین تامین امنیت کشور به سیستم قضایی و قضات کشور نیز تسری یافت و شائبه بی عدالتی قضات را در اذهان عمومی ایجاد کرد2. 

در نتیجه تمام این مواردی که ذکر شد امروز شاهد ظهور دوباره دوران انتقام خصوصی می باشیم که برای رفع این حالت و بازگشت مجدد به سمت و سوی دادگستری عمومی یعنی کامل ترین مرحله قضایی در تاریخ بشریت باید حرکتی آمیخته از نگاهی روان شناختی و جامعه شناختی داشته باشیم که رئیس جمهور منتخب که با آمدنش چراغ های امید را بار دیگر در دل ها برافروخت باید از این دو رویکرد بهره مند گردد و هم چنین قوه قضائیه و مقننه و روسای محترم آنان نیز با همین نگاه و استفاده از همین مشاوران و هم چنین تعامل صحیح و دقیق در این زمینه با رئیس جمهور منتخب در راستای مرتفع کردن این مشکل برآیند که هم جامعه را از خطر ناامنی دور می کند و هم کار دولت را برای رسیدن به اهدافش آسان تر می نماید.




1. این حرکت را حتی سردار رمضان شریف مسئول روابط عمومی کل سپاه پاسدارن نیز تایید می کند.

2. در حوادثی چون کهریزک و هم چنین محاکمات قضات کهریزک.

نظرات 3 + ارسال نظر
گفتن نگم :D چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:42 ب.ظ

بیخیال بابا :)) حالا صبا باشه آینه باشه ولی دیگه اندیشمندو کجای دلم بذارم آخه ؟ :)))
اصن حالمو عوض کردی :)))
:)
آخرش آخرش عالی بود
کف کف :D

این اسم دلیل داره، این صفحه یک نویسنده دیگه هم داره تحت عنوان الاغ اندیشمند، خواننده های قدمی ما رو می شناسن!

سوده پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:20 ق.ظ

تیتر خوبی برای مطلب انتخاب نکردید، کلمه " انتقام" اغراق شده است و کاملا بدبینانه ، کسی منکر وجود مشکلات اخلاقی جامعه نیست ولی این مشکلات ریشه ای است ، نقل این 8 سال هم نیست در واقع موضوعی بوده که در این چند سال اخیر شتاب بیشتری گرفته ولی قرار هم نیست با چنین تیترهایی به استقبالش برویم! تیتر مطلب را می توانستید از چند سطر پایانی انتخاب کنید.

لفظ انتقام خصوصی یک لفظ حقوقی ست دوره ای از تاریخ است که افراد به جای مراجعه به دادگستری عمومی به سراغ این مر فتند که خود فرد مجرم را که جرم را نسبت به آن ها انجام داده بوده است مجازات می کردند بدون هیچ قاعده و قانونی!
من هم نظری بر این نداشتم که کل رذیلت ها توسط احمدی نژاد ایجاد شده و تلاش هم کردم که انعکاس این که شتاب بیشتری گرفته است را به نمایش بگذارم اما ظاهراً موفق نبودم!

[ بدون نام ] جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:00 ب.ظ

پیش از آغز سخن باید براین امر توجه داشت که حالات رفتاری و فرهنگ عامه وهنجارهای یک جامعه نشات گرفته از سالها تاریخ هر کشور است،فرهنگ ملل زاییده ی رفتار چندساله ی یک دولت نیست اگرچه هر پدیده ی اجتماعی علی الخصوص دولتها تاثیر بسزایی در ساخت فرهنگی و اجتماعی دارد اما بعید است بیش از چند قطعه از پازلی بزرگ باشد،بحث پیرامون مسائل فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی و .... کشور در حال حاضر بسیار مفصل است،که بسیار فراتر از مطلب مورد بحث اینجا میرود بنابراین تنها به نقد مطلب میپردازم
به نظرم مشکل اصلی متن فوق کوتاه بودن حافظه تاریخی نگارنده میباشد که احتمالا اقتضای سن ایشان می باشد،ابتدا از قسمت انتهایی مقدمه شروع میکنم که میگویند"رذیلت اخلاقی تندخویی و خشونت مردمان"حاصل بوجود آمدن فضایی است که با روی کارامدن فلان رئیس جمهور و رفتار دیگر متولیان امر است،در اینجا ذکر مواردی لازم است ابتدا آنکه آیا پیش از ایشان تندخویی و خشونت گریبان گیر جامه نبوده است؟ یقینا یقینا این دولت نقش بسیاری در تشدید این رذایل داشته اما مساله اساسی اینجاست که دولتها به تنهایی عوامل بوجود آورنده رذایل نیستند بلکه تنها میتوانند آنها را تشدید کنند،بسیاری از مسائلی که امروز تحت عنوان رذایل اخلاقی حاصل از رفتار این دولت میخوانیم سبقه ی بسیار طولانی تری در تاریخ این سرزمین دارد،خشونت ، تند خویی،خرافه پرستی ،لمپنیسم و ... دردهایی است که سالیان سال است بر تن جامعه زخم میزند اما تنها تفاوت امروز با دیروز این است که در گذشته نوعی ظاهرسازی و نوعی از عقلانیت و مصلحت طلبی در میان حاکمان دیده میشد که مانع از بروز علنی این قبیل مسائل درمیان طبقه حاکم میشد،اما امروز طبقه ای از افرادی که مبتلا به این بی اخلاقی ها هستند متاسفانه در ساخت جامعه و قدرت آنچنان رسوخ کرده اند که میبینیم حتی به بالاترین مناسب دولتی میرسند،به واقع بسیاری از این مسائل در بطن جامعه طی سالیان سال بوجود آمده رشد کرده و امروز چنین در دولتی هویدا است و این امر موجب هم افزایی رذایلی شده که متاسفانه کشور را به ورطه انحطاط تقریبا در همه زمینه ها کشانده است.
اما درمورد قسمت اول بحث دوسال ابتدایی دولت
در دوسال ابتدایی عمر این دولت اتفاقات و تنش هایی میان بخش هایی از حکومت و حتی بخشهای مختلف اجتماع ایجاد شد که حتی تا داخل خانوده ها هم کشیده شد،یقینا این امر موجب ایجاد تنش های روانی در بسیاری از افراد جامعه شده است
اما از آنجاکه مورد بحث بر سر نقش دولت در ایجاد این تنشهاست، قابل ذکر است که با توجه به ساخت قدرت در کشور تقریبا هیچ نیروی امنیتی در دست رئیس جمهورنیست،وباتوجه به ماهیت امنیتی و پررنگ بودن امنیتی شدن فضا در ایجاد و گسترش این تنشها به نظر میرسد دولت نقش چندانی در این برهه نداشته،چه اینکه نیروهای امنیتی حاضر به لحاظ قدمت و قدرت مستقل از رئیس جمهورند و ایشان تنها مورد تایید این نهادها بوده وحضور یا عدم حضور این دولت نقشی در نوع نگاه آنان به مسائل اجتماعی ،امنیتی و ... ندارد
قسمت دوم بحث
شاید این قسمت مربوط ترین بخش بحث به دولت باشد،یقینامسئولیت تشدید مشکلات اقتصادی چندسال اخیر بر عهده دولت است چه اینکه در بسیاری از زمینه های اقتصادی آزادی عمل داشته،اما ذکر این مطلب ضروری است که بسیاری از مشکلات اقتصادی چند سال اخیر سالیان سال است که گریبانگیر کشور است،افزایش نرخ ارز،وابستگی بودجه به درامدهای نفتی،نرخ بیکاری،نرخ تورم،مطلوب نبودن محیط کسب وکار،فرسوده بودن واحدهای تولیدی،واردات و نرخ بالای قاچاق کالا به کشور و .... مسائلی است که تقریبا در تمامی دولتهای بعد از انقلاب و حتی بعضا پیش از انقلاب کمابیش وجود داشته و این دولت با توجه به سیاست های اقتصادی عوام گرایانه و سیاست خارجی ایدئولوژی زده خود که به واقع دولت در اجرای آنها تنها نبوده و بسیاری از ارکان های قدرت نیز در ان دست داشته اند،موجبات تشدید این مشکلات را پدید آورده تا آنجاکه امروز کشور را تا مرز ورشکستگی پیش برده است،نکته اساسی اینجاست که بعضی از این سیاستها متعلق به شخص رئیس دولت بوده اما در بسیاری از سیاستها در واقع ارکان قدرت که وجود یا عدم وجود این دولت در قدرت و حضور انها در ساخت حکومت تاثیری ندارد،دخیل بوده اند
آری بسیاری از مشکلات اجتماعی ما محصول بوروکراسی اداری و ضعف دستگاه قضایی کشور است اما این ضعف محصول نظام ساختاری ناکارآمد قضایی است که طی سالیان پدید آمده است،قوه قضاییه مستقل از دولت است و ضعفهای بنیادین آن بسیار ریشه ای تر از آنست که دولتها تاثیر چندانی بر آن داشته باشند،قوه قضاییه خود درگیر مشکلاتی است که بنیادین تر از ناکارآیی های دولت است چه اینکه بسیاری مشکلاتی که در سطح ارگانهای اجرایی کشور پدید می آید از نهادهای نظارتی و قضایی کشور نشات میگیرد
درنهایت باید گفت روی کارآمدن دولت جدید هم نخواهد توانست بسیاری از مشکلات قوه قضایی و روند دادگستری را حل نماید چراکه بسیاری از این ضعفها ریشه در بنیاد ساخت حکومت در کشور دارد.

درباره قسمتِ ابتدایی نقد: نویسنده (خودم) قصدی بر این نداشته که بگوید همه چیز مقصرش دولت احمدی نژاد است و دقیقاً هم نظر با شما از ایشان به عنوان یک کاتالیزور نام برده اما گویی نتوانسته این مسئله را در انشای خود منعکس کند و این ضعف مطلب است. [در نقد مقدمه]
[در نقد مبحث اول] باز هم شاید بتوان به انشای نویسنده ایراد وارد کرد هر چند که نویسنده خود انتظار داشته خواننده با توجه به مقدمه که بیان داشته ( ما آنچه که در این متن می خواهم به آن بپردازم از آن دست رفتارهایی می باشد که نه شخص رئیس جمهور بلکه فضایی که از آمدن او و نوع رفتار دیگر متصدیان امور چه آن هایی که در دولت فعال بودند و چه آن هایی که در دیگر مراکز قدرت فعال بودند مسئول آن می باشند و آن رذیلت اخلاقی تندخویی و خشونت مردمان است.) یعنی خود نویسنده هم گفته است چه متصدیان داخل دولت و چه خارج از دولت پس این تقسیم بندی زمانی صرفاً به این دلیل بوده است که نویسنده بر این عقیده می باشد که در این چهار ساله سرعت انحطاط جامعه ایران روی به فزونی بوده است به دو دلیل مذکور.
[ در نقد مبحث دوم] باز هم به مقدمه اشاره می کنم که گفته ام تمامی متصدیان امور و هم چنین اینکه این نوشته بیش از آنکه جامعه شناسی و اقتصادی باشد حقوقی بوده است.
[در نقد نتیجه] باز هم تقصیر انشای نویسنده است که ان شاء الله به کمک دوستان عزیز مثل شما و نقدهای گوهربارتان یاد بگیرد که چگونه بهتر بنویسد تا از کج فهمی ها جلوگیری کند؛ اصلاً نویسنده خواستار اشاره به ان نبوده است که بگوید اشکالات قوه قضایی به گردن دولت است و از دولت فقط به این عنوان اشاره کرده است که بیان دارد این دولت با بالابردن سرعت انحطاط و بالا بردن خوی خشونت طلبی مردمان ضعف قضاییه را تشدید کرده است و حتی در انتها هم با اشاره به دولت جدید بیان داشته ام که سه قوه باید به کمک یک دیگر و هر یک در حوزه ی خود به حل مشکل مشترک بپردازند.
واقعاً ممنونم از دقت نظر شما و خواهش می کنم باز هم کمک کنید در آینده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد