شب نویس

شب نویس

می نگارم خط به خط از تاریک شب های خانه ام ایران
شب نویس

شب نویس

می نگارم خط به خط از تاریک شب های خانه ام ایران

محمود جان می روی؟!

سلام محمود، خوبی؟!  

داری می روی؟! محمود یادت هست وقتی آمدی چه ولوله ای برپا شد؟! مردی تقریباً بی نام و نشان، رفسنجانی بزرگ را شکست داد اما امروز بعد از هشت سال وقتی تصاویر رفتنت را دیدم چه چیزهایی که از برابر چشمانم نگذشت!

می خواهی نروی؟! یادت هست چگونه ماندی؟! امکان ندارد از یاد برده باشی که چطور خود را نگه داشتی، من هم یادم هست هرگز از یاد نمی برم آن لحظه را که برادرم ساعت 3:30 صبح گوشی تلفن به دست از اتاقش خارج شد و به دوستش گفت:«پیام! بدبخت شدیم.» و یادم نخواهد رفت که امروز وقتی حکم را تحویل می دادی این بار به دوستش زنگ زد و گفت:«پیام! رفت»

محمود خسته ای؟! خسته از این همه خرابکاری؟! یا که خسته از آنکه هزاران جوان به خاطر تو مردند، آسیب دیدند یا به زندان افتادند؟! شاید از این هم خسته باشی که به خاطر تو عده ای از خانه و کاشانه خود گریختند ولی بدان رفتنت، همین رفتنت خستگی را از تن ما به در کرد این را در چشمان مادر و پدرم دیدم وقتی حکم را دادی و آن دو من و برادر را نگریستند می دانم در خیلی از خانه ها این نگاه رد و بدل شد!

راستی اسباب و اثاثیه ات را جمع کرده ای؟! کمک نمی خواهی؟! وانتی، کامیونی، باربری چیزی نمی خواهی؟! اما ای کاش می شد قاطی آن کارتن ها زندان ها، دفاتر پیگیری، تعلیق، شکنجه، انفرادی، شماره ناشناس و هزار ترس دیگر که با خود آوردی یا بهتر بگویم به خاطر تو تشدید شد را هم جای می دادی.

محمود عزیز رخت بر بستن از قدرت دشوار است؟! هر قدر هم بگویی نه باورمان نمی شود.

شنیده ام طلب حلالیت کرده ای، راست است؟! محمود جان بدان که مطمئناً بسیاری از هم قطارانم به مانند خودم حلالت کرده اند و از حق خودشان گذشتند و از از این به بعد تویی و حق خود خدا و ای محمود خان پر هیاهو امیدوارم هیچ وقت خودت، دوستانت و فرزندان و فرزندانشان درد گوشه تاریک انفرادی و فحش های ناموسی و هزار و یک دشواری دیگر را به خاطر نقدی که توهین به مسئولین نظام تلقی شد نکشند 

 و امروز نمی خواهم به آینده فکر کنم امروز دوست دارم در حال زندگی کنم و در این لحظه شیرین اصلاً برایم مهم نیست که بعد از تو بهتر خواهد شد یا بدتر! اصلاً مهم نیست آنکه می آید به مانند توست یا بدتر یا شاید هم بهتر بلکه فقط و فقط رفتن تو ست که مهم است! برو محمود، برو کوتوله ای که ما را کوتوله کردی!


خداحافظ


پ.ن: احمدی نژاد در نظر من به عنوان مسبب اصلی نیست اما آمدن و ماندن او بود که خیلی از این اتفاقات را رقم زد.

نظرات 3 + ارسال نظر
بهار یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:17 ق.ظ http://noghte-adab.blogfa.com

کلی داشتم فکر میکردم که اینجا نظرتو بذارم یا توی همون وبلاگت! گفتم بذار اینجا بگم. قشنگ نبود. یادآوری خیلی چیزا قشنگ نبود. اما متنت قشنگ بود. فقط میدونی چیه؟ تو خونه ی شما بعد از اینکه حکم از دست رئیس جمهور سابق رفت، مامان و بابات بهت نگاه کردن. این حس خوبیه. ولی میدونی تو بعضی خونه ها، کسی به کسی نگاه نکرد؟ خوش به حالت!

چی بگم والا فقط افسوس

sogand یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:38 ق.ظ

yadete cheghadrr batoom khordimm tahghiir shoodimmm
ba raftann u chizii avazz nemishavad shayad faghat shayad ....na haleman na nanemannn behtar nashavaddddd behtarr kr nanggg ba u boodannnn bashadddd

سوده یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:01 ب.ظ

نظرم را در مورد چنین نوشته هایی می دانید!

بله!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد