شب نویس

شب نویس

می نگارم خط به خط از تاریک شب های خانه ام ایران
شب نویس

شب نویس

می نگارم خط به خط از تاریک شب های خانه ام ایران

برای عید

نوروز است اما برای ما روز است، نو است و روزی از نو. به کدامین بهانه لبخند زنیم؟! آری می توان خندید اما اگر چشم ها را بست!  

ولی وجدان بیدار است مگر انکه آنقدر پست باشیم که آن هم کشته باشیم! آری وجدان فریاد می زند نام دوستان در بند را، نام آنان که خانواده هایشان باید با عکس شان کنار سفره ی هفت سین بنشینند و وای از فریاد های گوش خراش وجدان آنگاه که تصویر مادران عزادار را کنار قبرها به خاطر می آورد. 

ای انسان! تو را چه بیهوده کوششی ست برای تبرئه خود؟! اگر سکوت کرده ای یا آنکه خسته شده ای بدان که دست های تو نیز به قدر دستان جلادان ضحاک زمان خون آلود است و شاید خطای تو بیش از آنان باشد زیرا که تو می بینی و می فهمی لکن هنوز سکوت می کنی در حالی که ایشان عقل خود را خوراک ماران بر دوش ضحاک کرده اند و چون کودکی غیر رشید صرفاً عامل اند. 

حال به هفت سین ات فکر کن، حال نسبت به دعای هنگام تحویل سال َت تعمقی چند کن!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد