شب نویس

شب نویس

می نگارم خط به خط از تاریک شب های خانه ام ایران
شب نویس

شب نویس

می نگارم خط به خط از تاریک شب های خانه ام ایران

ترکه بی عدالتی ها بر نازک آرای تن تشکلات دانشجویی

گفت و گو و تضارب آراء بخشی از زندگی آدمیان است، آن چنان که ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی و البته یکی از موثرترین فلاسفه تاریخ بشریت در پیشبرد تفکر، انسان را «حیوان ناطق» نام می نهد هر چند که همگان بر این مهم واقفند که اشاره به «نطق» اعم از معنای اولیه آن است و به طور گسترده تر در معنای «تفکر و تامل» رخ می نماید اما از همین نام هم می توان چنین استنباط کرد که مظهر آشکار شدن تفکر انسانی در «تکلم» است.

 تاریخچه تلاش برای گسترش فرهنگ گفت و گو و چگونگی آن به سال ها پیش از میلاد مسیح باز می گردد اما همواره در تاریخ بشریت انسان هایی بوده اند که به دلایلی در برابر این امر مهم قد علم کرده اند و متناسب با میزانی که از قدرت بهره مند می شدند برای براندازی این فرهنگ کوشیده اند تا آنجا که در تاریخ می بینیم  افرادی چون ارسطو به دلیل گفت و گو با شهروندان آتنی و بیان عقاید، که امروز «آزادی بیان» نام می گیرد توسط قانون به مرگ کشانیده شدند یا چه بسیار افرادی که به همین دلیل ترور شدند. همین مسئله موجب آن شد که آدمی نه تنها بر آزادی بیان تکیه کند بلکه به دنبال «آزادی پس از بیان» نیز باشد.

آزادی پس از بیان نه تنها یک نیاز قانونی  بلکه نیازمند فرهنگ سازی نیز می باشد تا آنجا که در بعد فرهنگی آن مسئله «تسامح و تساهل» مطرح می شود، در این نظریه ما به دنبال پرهیز از فصل کردن ها می باشیم و در تعریف آن بیان می داریم که: « خود داری از اعمال خصمانه با آنچه قبول نداریم یا نمی پسندیم یا از نظر سیاسی مخالف با آن هستیم.» پس تسامح چیزی  جز «مدارا»ی برآمده از  سخن حافظ شیرازی نیست که می گوید:«آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا» اما این نظریه در همین جا باقی نمی ماند و بعدها الیوت اشاره بر آن می دارد که :« اینکه فردی دیگری را تحمل کند کافی نیست. به واقع باید همدیگر را با هر دین و اعتقادی دوست داشته باشیم، به یکدیگر احترام بگذاریم و به شایستگی های هم افتخار کنیم. تسامح کافی نیست، باید فراتر از تسامح رفت.»

پس از این مقدمه باز می گردیم به جامعه خود، در جامعه ای که در مرحله «گذار به مردم سالاری» قرار دارد و البته همه ما می دانیم که یکی از نمودهای مردم سالاری مسئله آزادی بیان، پس از بیان و تبعاً تسامح و تساهل است و آن به قدری اهمیت دارد که سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق کشورمان، که برخاسته از تفکر اصلاح طلبی بود در بدو حضورش در مسند قدرت از «زنده باد مخالف من» استفاده می کند.

در جامعه ی رو به گذار ما تلاش های فراوانی برای ایجاد مراکز و تشکلات گفت و گو محور شده است که متاسفانه باید اذعان نمود که در سال های اخیر عده ای «اقتدارگرا» سعی بر نابودی این تشکلات نمودند که یکی از این مظاهر تشکلات دانشجویی و خصوصاً انجمن های اسلامی دانشجویان بود.

نشانه گرفتن انجمن های دانشجویی برآمده از هوشیاری گروه اقتدارگراست زیرا همان گونه که امام خمینی (ره) بیان می دارند:«دانشگاه اگر اصلاح شود، جامعه اصلاح می شود.» و از این سخن آشکار است که دانشگاه نه تنها محلی برای تحصیل و تدریس است بلکه محلی برای تضارب آراء و تلاش برای اصلاح جامعه می باشد و اگر در رویکرد انقلاب اسلامی مداقه کنیم خواهیم یافت که بسیاری از نیروهای سیاسی امروز کشور چگونگی عملکرد سیاسی را در همین تشکلات دانشجویی و بالاخص انجمن های اسلامی یاد گرفته اند و این خود پاسخی ست محکم به آنانی که می گویند: «دانشگاه باید فضایی آرام و دور از سیاست داشته باشد.» و حتی بسیاری از روسای دانشگاه های کشور به این می بالند که توانسته اند فضای دانشگاهشان را از سیاست دور کنند کمااینکه رهبر انقلاب پیشتر بیان داشته بودند که:«بریده باد دستانی که دانشگاه را سیاسی نمی خواهند.»

در این راستا عده ای از روسای دانشگاه ها با تغییر ظاهری صورت مسئله به حل مسئله پرداخته اند، برای مثال در دانشگاه شهید بهشتی، برخی  از نهادها  انتخاباتی صوری در دانشگاه به راه انداختند که طی آن عیناً برخی از اعضای بسیج دانشجویی یا افرادی با نوع تفکر دانشجویان بسیجی که در دانشگاه ها داعیه دار تفکر اصولگرایی می باشند به سمت انجمن اسلامی این دانشگاه رفتند که داعیه دار تفکر اصلاح طلبی بود و حتی با استفاده از همین افراد به برگزاری «کرسی های آزاد اندیشی» که برخاسته از نظر رهبری بود مبادرت نموده است ولی واضح است که این نشست ها با آنچه که مدنظر بوده است بسیار فاصله دارد.

تشکلات دانشجویی یکی از هزاران نمونه های جاری و البته مهم به دلایل مذکور در سال های اخیر کشورمان است، یکی از نمونه های که خود به تنهایی می تواند اشاره ای بر عدم اجرای بی کم و کاست قانون اساسی باشد زیرا که همانگونه که خواهیم دید در اصولی مانند اصل بیستم(همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند) یا اصل بیست و ششم (احزاب، جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ کس را نمی توان در شرکت در آن ها منع کرد یا به شرکت در یکی از آن ها مجبور ساخت) بر آزادی تشکلات و حضور آن ها به صرف رعایت برخی موازین اشاره شده است اما متاسفانه این تشکلات به دلیل آنکه داعیه دار تفکری بوده اند که در سال های اخیر مذموم شمرده شدند و دچار بغض های عده ای افراد گشتند نابود یا تغییر ماهیت یافته اند.

در پایان سخن از آن خواهیم گفت که امیدواریم که دولت تدبیر و امید به ریاست دکتر روحانی که خود حقوق دان و مسلط به مباحث مذکور و هم چنین دارای کابینه ای دانشگاهی و آکادمیک است برای رفع مشکل این تشکلات برآید.