شب نویس

شب نویس

می نگارم خط به خط از تاریک شب های خانه ام ایران
شب نویس

شب نویس

می نگارم خط به خط از تاریک شب های خانه ام ایران

برای حجاریان عزیز

سن و سالم آنقدرها قد نمی دهد که به یاد داشته باشم ستبر ایستادنت را اما هیچ وقت یادم نمی رود که خرده سالی داشتم که تصاویر بر تخت افتادنت را پس از ترور می دیدم و چه مظلومانه به مغز متفکرمان شلیک کرده بودند و چه خدایی زنده ماندی!

هم نسل های من به تو و برادر مرحومت بیش از اندازه بدهکاریم، تو راهی را ساختی که بار اصلی آن امروز به دوش من و هم نسلانم است و برادرت مدرسه ای را ساخت که هر ساله ده ها و شاید صدها نخبه تحویل جامعه می دهد.

با آنکه صدایت را خفه کردند و دیگر نمی توانی بر پا بایستی اما هم چنان قلمت و فکرت لرزه بر اندام اقتدارگرایان است تا آنجا که تو را به جاسوسی البته به زور ندادن داروهایت یا نفت ریختن بر بدن عزیزت و در برابر آفتاب نگاه داشتند محکوم می کنند.

ببین  که  امثال رسایی از آن ذهن بیدارت می ترسند و فریاد از دستت می زنند زیرا اندیشه تو تا ابد پایدار است و تا ابد مغر متفکر اصلاحاتی.